فرصت دوباره
سلام مامانی سلام عشقم گلم یه چهار پنج روزی می شه نتونستم به وبلاگ سر بزنم آخه این روزا تعطیلات پشت هم بوده مامانی و بابایی هم رفتن شمال حسابی گشت و گذار کردن خیلی خوش گذشت فقط جای تو نی نیه نازمون خالی بود. عزیزم امروز موقع برگشت کنار جاده یخورده استراحت کردیم هوا خیلی سرد و برفی بود حسابی کولاک شده بود. چندتا سگ خوشگلم هی دور و بر ماشین ما می گشتن و منتظر بودن یه چیزی بدیم بخورم کلی خودوشونو واسه ما لوس می کردن. من و بابایی هم خیلی دلمون براشون سوخت آخه واقعا گشنشون بود ما هم هر چی غذا و بیسکوییت داشتیم دادیم اونا خوردن اونقدر حال داد اونقدر سیر شدنشون لذت بخش بود بازم اونجا جای تو گلمون حسابی خالی بود. خلاصه اینم تموم شد از فر...
نویسنده :
پانیذ
19:54